اَلعِبرةُ
أیُّها النّاسُ مَوکِبُ صاحبِ الْجَلالةِ «قارونَ» الْمُعَظَّمِ فـﻰ الطَّریقِ...اِبْتَعِدوا ! اِبْتَعِدوا !
ـ اَللّهُمَّ خَلِّصْنا مِن شرِّ هذا الطَّاغوتِ!
درس چهارم عبرت
ای مردم کاروان اعلاحضرت قارون بزرگ در راه است. دور شوید. دور شوید.
_ خدایا ما را از شرّ این طاغوت خلاص کن .
ـ إنَّه شَرُّ مَخْلوقٍ!
_ به راستی او بدترین آفریده است .
ـ اُنْظُرْ... لَقَدْ خَرَجَ قارونُ فـﻰ زینَتِهِ!
ـ یا لَیْتَ لَنا ثروةَ قارونَ...!
ـ أخـﻰ! ما الفائدةُ فـﻰ ثَروةٍ وَراءَها لعنةُ النَّاسِ؟! إنّه کافِرٌ بِنعْمةِ اللّهِ.
_ نگاه کن ... قارون با شکوه خارج شد.
_ ای کاش ثروت قارون از آنِ ما بود ... !
_ برادر من! فایده ثروتی که پشت آن لعنت مردم است چیست؟ او نسبت به نعمت خدا کافر است.
ـ علینا الذَّهابُ إلَی قارونَ!
ـ هَلْ یَقْبَلُ النَّصیحةَ ؟!
ـ لا... لا... معلومٌ... هو رجلٌ مُتَکَبِّرٌ.
_ برما لازم است به سوی قارون برویم.
_ آیا نصیحت قبول می کند؟
_ نه ... نه ... معلوم است ... او مرد خود بزرگ بینی است .
ـ علینا أداءُ الْواجبِ... نَحْنُ مُبَشِّروُن و مُنْذِروُنَ... .
_ برما لازم است کار واجب را به جا بیاوریم ما مژده دهنده و بیم دهنده هستم .
فـﻰ قصر قارون :
ـ ماذا تَطْلُبونَ؟
ـ اَلْأمرَ بالْمعروفِ و النَّهْـﻰَ عن الْمُنْکَرِ.
_ در قصر قارون :
_ چه می خواهید ؟
_ امر به معروف و نهی از منکر را (دستور دادن به کار نیک و باز داشتن از کار زشت)
ـ یا قارونُ...
ـ یا قارونُ! أحْسِنْ إلی الْفُقراءِ و الْمَساکینِ و الْمظلومینَ!
_ ای قارون
_ ای قارون به فقیران و بیچارگان و ستمدیدگان نیکی کن .
أنتُمُ الْمؤمِنون بِدینِ موسی ...!
أیُّها الْحارِسُ!
اِدْفَعْ لَهُم دیناراً مِنَ الذَّهَبِ... هم فقراءُ...
شما مـﺆمن به دین موسی هستید ...!
ای نگهبان !
دیناری از طلا (یک دینار طلا) به آنان بپرداز ... آنان فقیرند ...
لا... لا... لا نَطْلُبُ الْمالَ.
﴿ والَّذینَ یَکْنِزونَ الذَّهَبَ والْفِضَّةَ و لا یُنْفِقونَها فـﻰ سبیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ ألیمٍ.﴾
ـ ماهذه الکلماتُ؟!
ـ اُخرُجوا... اُتْرُکوا قَصْرﻯ.
_ نه ... نه ... پول نمی خواهیم.
_ وکسانی که طلا و نقره جمع می کنند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند آنان را به عذاب دردناکی بشارت بده .
_ این حرفها چیست؟
_ خارج شوید ... قصرم را ترک کنید ...
ـ أنتم مُفْسِدُونَ!
ـ إنَّکَ سَتُشاهِدُ جزاءَ عَمَلِکَ.
_ شما فساد کننده هستید .
_ به راستی که تو سزای کارت را مشاهده خواهی کرد .
بَعْدَ أشْهُرٍ:
ـ سَمِعْتُ أنَّ موسی (ع) دَعا قارونَ إلی طریقِ الْحَقِّ.
چند ماه بعد:
_ شنیده ام که موسی (ع) قارون را به راه حق دعوت کرده است .
ـ نعم... ولکن... هو کافرٌ بِدینِ الْمُرْسَلینَ!
اَلْفِرارَ... اَلْفِرارَ...!
ـ هذه عاقبةُ الْمُکَذِّبینَ!!
ـ ماذا حَدَثَ؟
ـ أنْزَلَ اللّهُ علی قارونَ الْعذابَ... العذابَ...
_ آری ... ولی ... او به دین پیامبران کافر است .
فرار ... فرار ...
_ این عاقبت تکذیب کنندگان است .
_ چه اتفاقی افتاده است؟
_ خدا بر قارون عذاب نازل کرده ... عذاب ...
اَلنَّجْدَةَ... اَلنَّجْدَةَ!
سَأنْفِقُ أموالـﻰ...!
سَأساعِدُ الْفُقراءَ...!
﴿ لاتَ حینَ مَناصٍ﴾
کمک ... کمک!
اموالم رابه زودی انفاق خواهم کرد ...
به زودی به فقیران کمک خواهم کرد ...
هنگام گریز نیست.
و هکَذا ابْتَلَعَتْهُ الأرضُ و ذَهَبَت الزِّینةُ و الْمَوکِبُ و القُصورُ ! و أصْبَحَ قارونُ عِبرةً لِلْأجْیالِ.
و این چنین ، زمین او را بلعید و زینت و کاروان و کاخ هااز بین رفت و قارون عبرتی برای نسل ها شد .
to vagean ingadr bikari? baba eyval
ممنون زینب جان. خیلی عالیه. تا حالا مطلب در مورد عربی تو وبلاگ نداشتیم .مرسی از این که وقت که گذاشتی...
merC az shoma k be webw khodet sar zadi azizam
hala goftim EYVAL yaani sepas yaani az ma delkhor nabash khahar ;)
delkhor nistam asisam... ;)