beheshti high school class101

وبلاگ کلاس 101دبیرستان نمونه دولتی بهشتی

beheshti high school class101

وبلاگ کلاس 101دبیرستان نمونه دولتی بهشتی

ترجمه درس هشتم

اَلدَّرسُ الثَّامِنُ

تَوبةُ الثَّعلَبِ

بَرَزَ الثَّعْلَبُ یَوْماً فـﻰ شِعارِ النَّاصِحینا

روزی روباه در جامه اندرزگویان ظاهر شد.

فَمَشَی فـﻰ الأرضِ یَنْصَحْ و یَسُبُّ الْماکِرینا

در حالی که در زمین نصیحت می کرد راه می رفت وبه حیله گران دشنام می داد.

و یَقولُ الْحَمْدُ لِلّـ... ـهِ إلهِ الْعالَمینا

و می گفت خدا را شکر خدای جهانیان.

یا عِباد َاللهِ توبوا فَهْوَ کَهْفُ التّائِبینا

ای بندگان خدا توبه کنید زیرا او پناهگاه توبه کنندگان است.

واطْلُبوا الدِّیکَ یُؤَذِّنْ لِصَلاةِ الصُّبْح فینا

و خروس را دعوت کنید (بخواهید) تا برای نماز صبح در میان ما اذان بگوید.

فَذَهَبوا إلی الدِّیکَ, فقالَ:

پس به سوی خروس رفتند و او گفت:

بَلِّغوا الثَّعْلَبَ عَنِّـﻰ عَنْ جُدودﻯ الصَّالِحینا

به روباه از جانب من ابلاغ کنید . از جانب نیاکان درستکارم.

عَنْ ذَوﻯ التِّیجانِ مِمَّندخلوا الْبَطْنَ اللَّعینا

از تاجداران از کسانی که وارد شکم لعنتی شده اند.

إنَّهُم قالوا وَ خَیْرُ الـ قَولِ قَولُ الْعارِفینا

آنان گفته اند و بهترین سخن، سخن دانایان است .

مُخْطِئٌ مَنْ ظَنَّ یوماً أنَّ لِلثَّعْلَبِ دینا

خطا کار است کسی که روزی گمان کند که روباه دین دارد .

أحمد شوقـﻰ (بتصرّفٍ)

احمد شوقی (با تصرّف)

ترجمه درس هفتم

اَلدَّرسُ السّابعُ

درس هفتم

هجرت

- احد : خدای یکتا ،

- لا هبل : نه هبل

اِضْرِبْها بِشدَّةٍ!- او را به شدّت بزن!

ـ فی لیله:

در شبی:

ـ اَلأوضاعُ خَطِرَةٌ... الْمُسْلِمونَ فـﻰ عذابٍ.

اوضاع خطرناک است ... مسلمانان در عذابند .

ـ قَتَلَ الْکُفّارُ سُمَیَّةَ بَعْدَ التَّعذیبِ.

کافران سمیّه را بعد از شکنجه کردن کشتند .

_ و زَوجَها یاسِراً کذلک.

و همسرش یاسر را نیز همچنین .

ـ و بِلالٌ تحتَ أشدِّ تَعذیبٍ. ...و عمّارٌ...

- وبلال زیر شدیدترین شکنجه است. ... وعمّار ...

ـ نَحْنُ بِحاجةٍ إلی مَکانٍ أمْنٍ لِنَشْرِ الإسْلامِ.

- ما به جای امنی برای نشر اسلام نیازمندیم.

ـ یا رسولَ اللهِ! اِبْحَثْ عَنْ طَریقٍ لِحَلِّ هذه الْمُشکلةِ.

- ای رسول خدا! دنبال راهی برای حلّ این مشکل بگرد.

ـ رَبَّنا إنَّنا فقراءُ لِما تُنزِلُ إلَینا مِنْ خَیرٍ.

- پروردگارا ، ما به آنچه از خیر بر ما نازل می کنی نیازمندیم.

ـ فأمَرَ اللهُ الْمُسلمینَ و الْمسلماتِ بالْهجرة.

- پس خداوند به مردان و زنان مسلمان دستور داد هجرت کنند .

﴿إنَّ أرْضـﻰ واسِعةٌ, فإیّاﻯَ فاعْبُدونِ﴾

- همانا زمین من وسیع است پس تنها مرا بپرستید.

ـ فـﻰ الْحبشةِ حاکمٌ عادلٌ و مُوَحِّدٌ.

رُوْساءُ قریشٍ: أنتم صامِتونَ!... هذا عجیبُ!!

- در حبشه حکمران دادگر و یکتا پرستی وجود دارد .

رﺋیسان قریش: شما ساکتید! ... این شگفت است!

ـ اَلّذینَ هاجَروا إلی الْحبشةِ سَوفَ یَخْلُقونَ لَنا الْمشکلاتِ.

- کسانی که به حبشه مهاجرت کرده اند برایمان مشکلات خواهند آفرید.

ـ قَسَماً بِاللّاتِ و الْعُزَّی سَنُرْجِعُ مَنْ هاجَرَ و نُعَذِّبُهُ.

- س.گند به لات و عزّی هر کسی را که مهاجرت کرده است به زودی بر خواهیم گردانید و او را شکنجه می کنیم .

ـ نَبْعَثُ رسولاً مع هدایا إلی حاکمِ الحبَشَةِ و نَطْلُبُ مِنْهُم تسلیمَ الَّذینَ ذَهبوا إلی هُناکَ.

- فرستاده ای را همراه هدیه هایی به سوی حاکم حبشه می فرستیم و از آنان می خواهیم کسانی را که به آنجا رفته اند به ما تحویل دهند .

ـ طیِّبٌ... اَلتَّطمیعُ مِن عادتِنا.

- خوب است ... به طمع انداختن ، عادت ماست.

عندَ حاکمِ الحبَشَةِ:

ـ سیِّدﻯ! عددٌ مِنْ شَبابِنا خَرجوا مِنْ دینِنا.

و ما نَطْلُبُ منکَ هو تَسْلیمُهُمْ إلَینا.

- نزد حاکم حبشه :

- آقای من! عدّه ای از جوانان ما از دینشان خارج شده اند.

و آنچه را از تو می خواهیم این است که آنان را به ما تحویل دهی.

اَلمهاجرونَ عنْدَ الحاکمِ.

ـ اَلسَّلام عَلیکُمْ!

ـ أهلاً و مَرْحَباً بکُم.

مهاجران نزد حاکم هستند.

- سلام بر شما.

- خوش آمدید.

ـ اُنْظُروا... هؤلاءِ لایَسْجُدونَ لِلْحاکِم... إهانةٌ...

- نگاه کنید ... اینان برای حاکم سجده نمی کنند ... اهانت ...

ـ دینُنا لا یَسْمَحُ لنا بِالسٌّجودِ إلّا لِلّهِ الّذﻯ خَلَقَنا.

ـ ما هو دینُکُم؟

- دین ما به ما اجازه نمی دهد که جز در برابر خدایی که ما را آفریده است، سجده کنیم.

- دین شما چیست؟

ـ إنَّ اللهَ بَعَثَ إلینا رسولاً یأمرُنا بالصِّدقِ و أداءِ الأمانةِ و الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ وَیَمْنَعُنا عن ارْتکابِ الْمَعاصـﻰ و یأمُرُنا بِإقامةِ الصَّلاةِ و أداءِ الزکاةِ...

- خدا پیامبری را به سوی ما فرستاد که ما را به راستگویی و ادای امانت و وفای به عهد فرمان می دهد و ما را از ارتکاب گناهان منع می کند و ما را به برپا داشتن نماز و ادای زکات فرمان می دهد.

ـ قَسَماً بِرَبِّـﻰ, هذا دینُ الْمُوَحِّدینَ...

یا رسولَ قُریشٍ! اِرْجِعْ! اَلّذین دَخَلوا بِلادﻯ فَفـﻰ أمنٍ و راحةٍ.

- سوگند به پروردگارم، این دین یکتا پرستان است ...

ای رسول قریش! برگرد! کسانی که وارد سر زمین من شده اند در امنیّت و آسایش هستند.