إلهـﻰ ...! قد أسْلَمتُ مُنْذُ مدّةٍ و لکنْ ... ما شاهَدْتُ حَبیبـﻰ...! کَلَّمْتُ والِدَتـﻰ فـﻰ هذا الْموضوعِ... هـﻰ لاتَسْمَحُ...عجوزٌ... محتاجهٌ إلی الرِّعایةِ.
خدایا مدتی است که مسلمان شده ام ولی دوستم را ندیده ام با مادرم در این باره صحبت کردم او اجازه نمی دهد و پیر است نیازمند پرستاری و مراقبت است .
ولکن...
ماذا أفْعَلُ؟! أتُساعِدُنـﻰ؟!
ولی ...
چه کنم ؟ آیا مرا کمک می کنی ؟!
ذاتَ لیلةٍ
ـ أمّاه! لقد نَفِدَصَبْرﻯ! أنا مشتاقٌ لِزیارةِ الرَّسولِ (ص).
شبی
مادر جان صبرم تمام شده ! من مشتاق دیدار پیامبر (ص) هستم.
ـ کیف أصْبِرُ علی فِراقِکَ؟! ...لا...لا... أنا عجوزٌ... لا أقْدِرُ...!
چگونه بر دوری تو صبر کنم! ... نه ... نه ... من پیر هستم ... نمی توانم ... !
ـ لکن سأرْجِعُ قبلَ غروبِ الشَّمْسِ... أعاهِدُکِ!
ولی قبل از غروب خورشید باز خواهم گشت به تو قول می دهم!
ـ أمّا...! لابأسَ... حَسَناً...! أنا بانْتِظارکَ قَبْلَ غروبِ الشَّمْسِ.
ولی ... عیبی ندارد ... بسیار خوب . من قبل از غروب خورشید منتظرت هستم .
ـ حتماً... حتماً... شُکراً جزیلاً یا أمّاه!
حتماً ... حتماً ... خیلی متشکرم ای مادر!
فـﻰ الطَّریقِ
کیف أشْکُرُ هذه النِّعمةَ؟!
بعد ساعاتٍ أنا فـﻰ خدمةِ حَبیبـﻰ!
أ یُمْکنُ...؟ یا أوَیسُ! هَلْ تُصَدِّقُ؟
در راه
چگونه این نعمت را شکر کنم؟!
بعد از چند ساعت من در خدمت دوستم هستم!
آیا ممکن است ...؟ ای اویس ! آیا باور می کنی؟
فَقَرُبَ «أویسٌ» مِنْ مدینةِ النَّبـﻰِّ (ص)...
یا لَلسَّعادةِ! یا لَلسَّعادةِ!
اویس به شهر پیامبر(ص) نزدیک شد. چه سعادتی ! چه سعادتی!
و فـﻰ الْمدینةِ
ـ سِّیدﻯ! سیِّدﻯ! أین بَیْتُ النَّبـﻰِّ (ص)؟! أین...
ـ هُناکَ, هناکَ...
و در شهر
آقا!آقا ... خانه پیامبر(ص) کجاست ؟ کجاست ...
آنجا ،آنجا
آه... وَصَلْتُ... نِهایةُ الفِراقِ...!
طَرَقَ بابَ الْبَیْتِ.
ـ عفواً, حبیبـﻰ! ...أطْلُبُ زیارةَ حَبیبـﻰ رَسولِ اللّهِ (ص).
ـ أهلاً و سهْلاً, تَفَضَّلْ.
آه ... رسیدم .... پایان جدایی ... !
به در خانه زد . ببخشید، دوست من! می خواهم دوستم رسول خدا(ص) را دیدار کنم.
خوش آمدید.
ـ لا... لا... أینَ... أینَ؟
ـ هو سافَرَ إلی مکانٍ قَریبٍ,
یَرجِعُ بَعْدَ قلیلٍ إنْ شاءَاللّهُ.
نه ... نه ... کجاست ... کجاست؟
او به جایی نزدیک سفر کرده است ،انشاءالله بعد از مدت کمی برمی گردد.
ـ قَطَعْتُ هذه الْمسافةَ البعیدةَ لِزیارةِ حَبیبـﻰ.
والِدَتـﻰ؟!
فَجَلَسَ علی الأرضِ قَلِقاً... نَظَرَ إلی السَّماءِ, یُفَتِّشُ عَنْ مَوضِعِ الشَّمسِ...
این مسافت دور را برای دیدار دوستم پیمودم. مادرم؟!
با ناراحتی بر روی زمین نشست ... به آسمان نگاه کرد به دنبال جای خورشید می گشت ...
اَلْوفاءُ بالعَهْدِ؟!
نَهَضَ أویسٌ مِنْ مکانِه حزیناً و قالَ لِلصَّحابـﻰِّ:
لا أقْدِرُ أکثَرَ مِنْ هذا ! والِدَتـﻰ بانتظارﻯ... بلِّغْ سَلامـﻰ إلی حَبیبـﻰ.
و تَرَکَ الْمدینةَ.
وفای به عهد؟!
اویس با ناراحتی از جایش بر خاست و به یارپیامبر گفت: بیشتر از این نمی توانم! مادرم منتظرم است .
... سلامم را به دوستم برسان وشهر را ترک کرد .
رَجَعَ النَّبـﻰُّ (ص) مِنْ سَفَرِه...
إنِّـﻰ لَأجِدُ نَفَسَ الرَّحمانِ مِن جانبِ الْیَمَنِ!
تَفوحُ رائِحةُ الْجَنَّةِ مِن قِبَلِ «قَرَن»!
پیامبر (ص) از سفرش بازگشت ...
به راستی که من نفس خدای رحمان را از جانب یمن می یابم ! بوی بهشت از سمت «قرن» پخش می شود!
وَ بَعْدَ سِنینَ ... جاهَدَ أوَیْسٌ فـﻰ معرکةِ صِفِّینَ و هو یُدافِعُ عن حبیبِ حَبیبه, فَوَقَعَ عَلَی الأرضِ شهیداً. هَنیئاً لکَ الشَّهادةُ یا أویسُ!
و بعد از سالها ... اویس در حالی که از محبوب محبوبش دفاع می کرد در جنگ صفّین جهاد کرد پس شهید بر روی زمین افتاد. شهادت بر تو گوارا باد ای اویس .
ادامه مطلب ...
﴿…هَبْ لـﻰ حُکْماً وَ ألْحِقْنـﻰ بِالصَّالِحینَ﴾
یاربِّ
قَوِّ عَلَی خدمتِکَ جَوارِحـﻰ! و ﭐشْدُدْعلی العَزیمةِ جَوانِحـﻰ!
پروردگارا ، اعضای بیرونی بدن مرا برای خدمت به خودت قوی کن واعضای درونی بدن مرا برای برخورداری از عزمی راسخ ،استوار بدار (یاری کن) .
فإلیکَ یا ربِّ نَصَبْتُ وَجهـﻰ.
و إلیکَ یا ربِّ مَدَدْتُ یَدﻯ.
پروردگارا چهره ام را به سوی تو قرار دادم و ای پروردگار ، دستم را به سوی تو دراز کرده ام .
یا سابغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ!
صَلِّ علی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و ﭐفْعَلْ بـﻰ ما أنْتَ أهْلُه.
ای کسی که فراخیِ نعمت را به کمال داده است و ای بر طرف کننده ی بلا ها . بر محمّد و خاندان محمّد درود بفرست و برای من آنچه را که تو شایسته آن هستی انجام بده .
منبع http://adel3596.blogfa.com/post-1.aspx
اسم خود را به انگلیسی وارد کنید سپس اسم خود را به خط میخی پارسی باستان ببینید.
http://www.iranview.ir/pars.aspx
اینم اسم من به زبان میخی.....
مرحوم دکتر سید محمدتقی فاطمی را پدر علوم ریاضی نوین در ایران می دانند. وی در سال ۱۲۸۳ ها.ش در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه عازم فرانسه شد و پس از نگارش رساله تخصصی استعمال گروهها در هندسه و کسب درجه پروفسوری ریاضیات از دانشسرای عالی پاریس به میهن بازگشت. وی در دانشسرای عالی تهران به تدریس علوم ریاضی و مکانیک استدلالی پرداخت و نخستین متخصص مکانیک تحلیلی کشورمان بود. پس از تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ پروفسور فاطمی در همان سال دانشکده فنی تهران را بنیان می نهد. بعدها در تأسیس دانشکده علوم نیز مشارکت می نماید و سالها در این دانشکده به تدریس می پردازد. استاد فاطمی با همکاری دوستانش ۲۶ جلد کتاب ریاضی در موضوعات جبر، هندسه مثلثات و مکانیک استدلالی برای دانشگاهها و دبیرستانها تألیف و تدوین کرد.
وی در سال ۱۳۴۷ به خاطر عشق وافر به امام رضا (ع) عازم مشهد شد و به تدریس و مدیریت گروه ریاضی دانشگاه فردوسی مشهد همت گماشت. پروفسور فاطمی در بیست و دومین کنفرانس ریاضی کشور در سال ۱۳۶۹ به عنوان استاد پیشکسوت ریاضیات ایران در قرن معاصر مورد تقدیر قرار گرفت.
در یک جنگ ۱۰۰
سرباز شرکت کردند و جراحاتی برداشتند. آمار جراحات به شرح زیراست:۷۰ نفر دست راستشان را از
دست دادند
۷۵ نفر دست چپشان را از
دست دادند
۸۰ نفر پای
راست
۸۵ نفر پای چپ از دست
دادند.حد اقل تعداد افرادی
که هر ۴ عضوشان را از دست دادن چندتاست؟
این واکنش بسیار شدید تولید کف هست
برای خاموش کردن آتیش
استفاده میشود
مثل واکنش جوش شیرین یا بی کربنات سدیم با آلومینیوم سولفات
که دقیقا با همین سرعت انجام میشود به خاطر تولید گاز ( گازکربنیک)