beheshti high school class101

وبلاگ کلاس 101دبیرستان نمونه دولتی بهشتی

beheshti high school class101

وبلاگ کلاس 101دبیرستان نمونه دولتی بهشتی

سوالان کنکور خنده دار

سینما و تلوزیون

هنرپیشه معروف سینما ؟
الف) محمدرضا گلزار
ب) محمدرضا علفزار
ک) محمدرضا گندمزار
ش) محمدرضا دشت

هنرپیشه مرحوم سینما ؟ 
الف) رضا ژیان
ب) رضا ماکسیما
ک) رضا فولکس
ش) رضا خاور

هنرپیشه مرحوم فیلم "ممل آمریکایی" ؟ 
الف) نعمت الله گرجی
ب) نعمت الله ساقه طلایی
ک) نعمت الله شیرین عسل
ش) نعمت الله مینو



ورزشی

--------- --------- --------- --
مربی و بازیکن اسبق پرسپولیس ؟
الف) علی پروین
ب) علی شهین
ک) علی مهین
ش) علی دمبه

کشتی گیر گردن کلفت ایران ؟ 
الف) عباس جدیدی
ب) عباس قدیمی
ک) عباس نیو
ش) عباس آپ تو دیت

تیم فوتبال آبادانی ؟ 
الف) نفت آبادان
ب) بنزین آبادان
ک) گازوئیل آبادان
ش) استقلال اهواز

باشگاه انگلیسی ؟ 
الف) میدلزبرو
ب) میدلزبیا
ک) میدلزبودی حالا
ش) میدلزپاشو برو گمشو

بازیکن بوسنیایی سابق بایرن مونیخ ؟ 
الف) حسن صالح حمیدزیچ
ب) حمید صالح حسنزیچ
ک) حسن حمید صالحزیچ
ش) بابا چند نفر به یه نفر ؟؟؟

دروازه بان انگلیس در جام جهانی 1998 فرانسه ؟ 
الف) دیوید سیمن
ب) دیوید سیمثقال
ک) دیوید سیگرم
ش) دیوید سیتن


ریاضی فیزیک


------------ --------- --------- --------- --
مساحت دایره چقدر است ؟
الف) 2 متر
ب) 5/2 متر
ک) بیشتره
ش) صبر کن بپرسم

سرعت نور چقدر است ؟ 
الف) خوب است
ب) بد نیست
ک) شما چطوری ؟
ش) چه خبر ؟


کدام دانشمند جاذبه زمین را کشف کرد ؟ 
الف) نیوتن
ب) کیلوگرم
ک) متر بر مجذور ثانیه
ش) نیترات مس

یکی از وسایل مربوط به فیزیک که در عینک ، تلسکوپ و میکروسکوپ به کار میرود ؟ 
الف) عدسی
ب) کاچی
ک) فرنی
ش) سرشیر با دوغ

دانشمندی که بین بار الکتریکی و جرم الکترون ها و سرعت حرکت آنها رابطه ای نوشت ؟ 
الف) تامسون
ب) واشنگتنی
ک) بمی
ش) شهسواری

یکی از اشکال ماده ؟ 
الف) گاز
ب) یخچال
ک) بخاری
ش) ماشین ظرف شویی



ادبیات 
------------ --------- --------- --------- --
در بیت زیر چه صنعتی به کار رفته است ؟
"بی وفایی ، بی وفایی ، دل من از غصه داغون شده"
الف) ایهام
ب) صنعت نفت
ک) صنعت پتروشیمی
ش) صنعت میخ راست کنی!

شاعر قرن ده دوازده؟ 
الف) هاتف اصفهانی
ب) ابی اصفهانی
ک) اندی اصفهانی
ش) سیاوش قمیشی اصفهانی

فعل "خوردن" را صرف کنید ؟ 
الف) خوردی
ب) صرف شده
ک) میل ندارم
ش) نوش جان

نویسنده "منطق الطیر" کدام شاعر است ؟ 
الف) عطار نیشابوری
ب) نجار نیشابوری
ک) سمسار نیشابوری
ش) گل فروش نیشابوری

فرهنگ دانشجویی!

سالهای پیش از دانشگاه : آن روزهای خوش  ادامه مطلب ...

فانتزی ها

جالب اندر جالب  ادامه مطلب ...

مامان تو زنی یا مردی؟!!!......(یه داستان جالب)

خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید ...   ادامه مطلب ...

ترولستان.....(1)

ترول های دیدنی که فقط اینورا پیداش می کنی  

ادامه مطلب ...

وضعیت خوابگاه پسرااااا....

                                                 فقط ببین و بخند D:  

ادامه مطلب ...

ماجرای دروازه بان: هدیه (2)

قسمت قبلی رو بخونید. اینم ادامش. هنوزم ادامه داره.

وقتی به زمین برگشتم، هنوز هیچ گلی نخورده بودیم. بازیکنان تیم حریف با سرعت لاکپشت راه می رفتند. لاکپشتی که شلوارش 8 شماره براش تنگ باشه.

شاید باور نکنید، اما تو اون بازی من هر 5 دقیقه یکبار سر به سرویس بهداشتی میزدم. دفعه آخر که برگشتم عمو داد زد:" ممکنه تو بهترین دروازه بان شهر بشی، ولی بدترین کلیه های شهر رو داری!"

به هر حال، من رفتم تو دروازه و پاهام رو باز نگه داشتم. می خواستم توپ راحت از بین شون رد شه و بره تو دروازه. عمو از قسمت تماشاچی ها داد زد:" چرا پاهات رو اینجوری میکنی بچه؟... مگه کامیون های حمل کاهو از اونجا رد میشن؟"

همون موقع پیرمردی لاغری با عینک بزرگ و دست های لرزان اومد جلو و تکه ماغذی رو جلو صورتم گرفت:

- پسرم، نشانی این دکتر رو بلدی؟... میخوام میخچه ی کف پام رو عمل کنم.

من:" اینجا استادیوم فوتباله و منم دروازه بانم آقا... چرا اومدید اینجا نشانی می پرسید؟"

- یکبار وقتی بچه بودم، با قایق ماهیگیری ام تو اقیانوس گم شدم. یه آقایی منو نجات داد و به ساحل رسوند. شغلش دروازه بانی بود... یه دروازه بان واقعی... امروز همه جا رو گشتم. ولی این روزا دیگه تو اقیانوس و خیابون، دروازه بان پیدا نمیشه.

بله... این یه فرصت دیگه بود برای گل خوردن. دست پیرمرد رو گرفتم و از روی نشانی بردمش به مقصد.

- ممنونم پسرم... حالا برو به دروازه ات سر بزن... منم اخلاقم مثل توه. زود به زود به باغچه گوجه فرنگی هام سر میزنم... البته اگه این میخچه لعنتی بزاره.

وقتی برگشتم، عمو از کنار زمین داد زد:" کجا رفتی قهرمان؟ شیش هیچ به نفع شما... فقط 8 ثانیه به آخر بازی مونده!...بزودی جایزه عزیزت تو را در آغوش می کشد!

...

متاسفانه من بهترین دروازه بان شهر شدم. فرداشم عمو بعد از تموم کردن صبحانه، سیگارش رو روشن کرد و گفت:"حالا وقتشه برای این بچه کک مکی یه جایزه خوشگل بگیرم."

بابام افتاد به سرفه. عمو گفت:" چی شد جوون؟ میخوای شیر کاکائو برات بیارم؟ فقط بگو با فنجون یا لیوان؟"

-نه فقط آب لطفا!!

عمو دست هاشو زیر آب گرفت و به طرف بابا پاشید.

-چی کار میکنی؟

-خودت گفتی آب بده!

بابام عطسه کرد و گفت:" حالا که بحث هدیه شد اینو بگم... شما برای ازدواج من و همسرم، یه آبمیوه گیر سوخته هدیه آوردید."

-بله یادم هس...روشم نوشته بودم: یه آبمیوه گیر سوخته برای روز هایی که نمی خواید آبمیوه بخورید. ازدواجتان مبارک!

مامانم رفت سر یخچال تا قرص اعصاب بخوره. بعد گفت:" عمو جان، شما همیشه به ما لطف دارین. اصن راضی به زحمت شما نیستیم ولی پسرم چیزی فعلا نیاز نداره."

خوب قسمت بعدیش هفته بعد.

امیدوارم خوشتون اومده باشه    LOL  bye