-
سوالان کنکور خنده دار
چهارشنبه 19 تیر 1392 20:27
سینما و تلوزیون هنرپیشه معروف سینما ؟ الف) محمدرضا گلزار ب) محمدرضا علفزار ک) محمدرضا گندمزار ش) محمدرضا دشت هنرپیشه مرحوم سینما ؟ الف) رضا ژیان ب) رضا ماکسیما ک) رضا فولکس ش) رضا خاور هنرپیشه مرحوم فیلم "ممل آمریکایی" ؟ الف) نعمت الله گرجی ب) نعمت الله ساقه طلایی ک) نعمت الله شیرین عسل ش) نعمت الله مینو...
-
فرهنگ دانشجویی!
دوشنبه 10 تیر 1392 13:08
سالهای پیش از دانشگاه : آن روزهای خوش دانشجوی تازه وارد : هالوی خوش شانس ثبت نام ترم جدید : ده فرمان دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان خوابگاه شهرک : اینجا آخر دنیاست دانشجوی پزشکی : به خاطر یک مشت دلار دانشجوی اد بیات : نان و شعر وام تحصیلی : جهیزیه رباب خوابگاه دا نشگاه : خانه کوچک خانواده دانشجویان :...
-
فانتزی ها
دوشنبه 10 تیر 1392 11:29
جالب اندر جالب یه بار اومدم خودمو واسه مامانم لوس کنم بهش گفتم مامان اگه من بمیرم چیکار میکنی؟ گفت مرگ بگیری مردشور برده … الهی به تیر غیب گرفتار بشی… سرت به سنگ لحد بخوره … لال شی ایشالا آخه این چه حرفیه؟! داشتم عزرائیلو میدیدم خداوکیلی… ∞..∞..∞.∞..∞..∞..∞..∞..∞..∞.. ..∞ جا داره از اون دسته دخترانی که با جمله ” همه...
-
تا حالا دقت کردین؟؟؟
دوشنبه 10 تیر 1392 11:26
دقت کـــردیــن v دقت کـــردیــن لذتی که تو سواری بر خر شیطون هست تو سواری لامبورگینی نیست؟؟؟ v دقت کردین بعضـی از آدم ها شبیه سوراخ های اول کمربنـدن همیشه هستن اما هیچ وقت به کارت نمیان v دقت کردین به این شعر "میازار موری که دانه کش است"؟؟!! این شعر نشون میده که ما ایرانی ها از قدیم یه جورایی کرم داشتیم... v...
-
رفتار پسرهای دانشجو از ترم اول تا آخر دانشگاه
دوشنبه 10 تیر 1392 11:11
ترم اول (ترم جو گیریدگی): الو سلام مامانی. منم هوشنگ. وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه. وای خدا خوابگاه رو بگو. وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده؛ تنم مور مور میشه... راستی...
-
مامان تو زنی یا مردی؟!!!......(یه داستان جالب)
دوشنبه 10 تیر 1392 10:58
خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید ... دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟ من : زنم دیگه پس چی ام ؟ دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟ من : نه مامانی بابا مرده . دخترم : راست میگی مامان ؟ من : آره چطور مگه ؟ دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟ من : خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ دخترم : دایی سعید هم زنه ؟ من :...
-
ترولستان.....(1)
یکشنبه 9 تیر 1392 19:47
ترول های دیدنی که فقط اینورا پیداش می کنی خب دیگه همین 10 تا برای یه هفته بسه! بقیش هفته بعد XD
-
لحظات شاد :)........(1)
یکشنبه 2 تیر 1392 14:23
آخر خنده :دی نقشه هایی که من تو دبیرستان در فرار کردن ازمدرسه داشتم مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت من حیف شدم! . . . نمی دونم چه حکمتیه اینا که میرن بدنسازی اصرار دارن که اصلا سردشون نمی شه! . . . ملت چه بیکارن ! یکی مزاحم میشد هی اس هی زنگ…جواب نمیدادم که بیخیال شه… دیگه تماس نگرفت بعد چند روز اس داده :...
-
وضعیت خوابگاه پسرااااا....
چهارشنبه 29 خرداد 1392 13:13
فقط ببین و بخند D: ساعت ۲ نصف شب یک اتاق ساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست ساعت ۴ صبح هنگام خواب وضعیت تحصیل در خوابگاه اولین روزهای خوابگاه گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز پایان گفت و گو امکانات غذایی در خوابگاه طریقه ظرف شستن در خوابگاه اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان و این هم آخر...
-
fun
شنبه 11 خرداد 1392 19:39
یه خونه خالــــــی هم نداریم با خودمون و خدای خودمون خلوت کنیم :| چیـــــــــــــــه ؟ فک کردی ما از اوناشیم؟ :O ... برو از خدا بترس !! تسبیحم کوو ؟!! کی ورداشته یکی از فانتزیام اینه : توی بیمارستان، یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب از اتاق عمل سریع میاد بیرون و داد میزنه: آقای دکتر؟ آقای دکتر؟ بیمار داره از دست میره...
-
نامه تاجر به همسرش
شنبه 11 خرداد 1392 16:02
این نامه تاجری به نام پائولو به همسرش جولیاست که به رغم اصرار همسرش به یک مسافرت کاری میرود و در آنجا اتفاقاتی برایش می افتد که مجبور میشود نامه ای برای همسرش بنویسد به شرح ذیل … جولیای عزیزم سلام … بهترین آرزوها را برایت دارم همسر مهربانم. همانطور که پیش بینی می کردی سفر خوبی داشتم. در رم دوستان فراوانی یافتم که با...
-
ضدحال...
جمعه 10 خرداد 1392 15:11
-
خدمت استاد میرزاابوالجواد آقا عراقی
جمعه 10 خرداد 1392 10:14
در کتاب مستدرک الوسائل جلد نود و هشتم باب صد و سی و چهار مدخل الرمضان آمده است روزی از شاگردان علامه بحرالعلوم در باب آداب رمضانیه به سفارش علامه حاج شیخ عبدالوهاب مشیر خراسانی خدمت استاد میرزاابوالجواد آقا عراقی تشرف پیدا کردند اما ایشان نبودند هیچی دیگه برگشتند . :))
-
ترجمه درس هشتم
شنبه 21 اردیبهشت 1392 13:55
اَلدَّرسُ الثَّامِنُ تَوبةُ الثَّعلَبِ بَرَزَ الثَّعْلَبُ یَوْماً فـﻰ شِعارِ النَّاصِحینا روزی روباه در جامه اندرزگویان ظاهر شد. فَمَشَی فـﻰ الأرضِ یَنْصَحْ و یَسُبُّ الْماکِرینا در حالی که در زمین نصیحت می کرد راه می رفت وبه حیله گران دشنام می داد. و یَقولُ الْحَمْدُ لِلّـ... ـهِ إلهِ الْعالَمینا و می گفت خدا را شکر...
-
ترجمه درس هفتم
پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 21:11
اَلدَّرسُ السّابعُ درس هفتم هجرت - احد : خدای یکتا ، - لا هبل : نه هبل اِضْرِبْها بِشدَّةٍ! - او را به شدّت بزن! ـ فی لیله: در شبی: ـ اَلأوضاعُ خَطِرَةٌ... الْمُسْلِمونَ فـﻰ عذابٍ. اوضاع خطرناک است ... مسلمانان در عذابند . ـ قَتَلَ الْکُفّارُ سُمَیَّةَ بَعْدَ التَّعذیبِ. کافران سمیّه را بعد از شکنجه کردن کشتند . _ و...
-
ترجمه درس ششم
چهارشنبه 14 فروردین 1392 17:22
اَلدَّرسُ السَّادِسُ اَلتَّجربةُ اَلأمّ _ إلَهـﻰ!... بُنَیَّتـﻰ! ماذا أفْعَلُ؟ هـﻰ مریضةٌ بِشدَّةٍ... إلـی أینَ أراجِعُ؟ اَلأخت – لافائدةَ... لافائدةَ... یا أخْتـﻰ! لاتَجْزَعـﻰ لا... درس ششم تجربه مادر: خدای من! ... دخترم! چه کنم؟ او به شدّت مریض است ... به کجا مراجعه کنم؟ خواهر _ هیچ فایدهای ندارد ... هیچ فایده ای...
-
ترجمه درس پنجم
پنجشنبه 10 اسفند 1391 01:16
اَلدَّرسُ الخامِسُ مَشاهِدُ مِنَ الحیاةِ البَسیطةِ سوقُ الْبزّازینَ: ذهب الإمامُ علـﻰّ «علیه السَّلامُ» مع خادِمِهِ الشّابِّ إلَی السُّوقِ. ألْبِسَةٌ... ألْبِسَةٌ...! مِنْ أحْسَنِ الأنواعِ...! درس پنجم صحنه هایی از زندگی ساده بازار پارچه فروشان : امام علی «سلام بر او باد» همراه خدمتگزار جوانش به سوی بازار رفت . لباسها...
-
ترجمه درس چهارم
پنجشنبه 26 بهمن 1391 16:28
الدَّرسُ الرّابعُ اَلعِبرةُ أیُّها النّاسُ مَوکِبُ صاحبِ الْجَلالةِ «قارونَ» الْمُعَظَّمِ فـﻰ الطَّریقِ...اِبْتَعِدوا ! اِبْتَعِدوا ! ـ اَللّهُمَّ خَلِّصْنا مِن شرِّ هذا الطَّاغوتِ! درس چهارم عبرت ای مردم کاروان اعلاحضرت قارون بزرگ در راه است. دور شوید. دور شوید. _ خدایا ما را از شرّ این طاغوت خلاص کن . ـ إنَّه شَرُّ...
-
ترجمه درس سوم
پنجشنبه 19 بهمن 1391 00:40
اَلدَّرسُ الثالثُ التِّلمیذُ المِثالـﻰّ رَخیصٌ ... رخیصٌ...! ألْبِسةٌ جمیلةٌ... أحْذِیةٌ أنیقةٌ ...! کُلُّ شـﻰءٍ رَخیصٌ... أسرِعوا... أسرِعوا! درس سوم دانش آموز نمونه ارزان است ... ارزان است ... ! لباس های زیبا ... کفش های شیک ... ! همه چیز ارزان است ... بشتابید... بشتابید . ـ هذا جمیلٌ جدّاً... ثَمَنُهُ باهِظٌ! ـ...
-
ترجمه درس دوم
دوشنبه 16 بهمن 1391 01:38
درس دوم إلهـﻰ ...! قد أسْلَمتُ مُنْذُ مدّةٍ و لکنْ ... ما شاهَدْتُ حَبیبـﻰ...! کَلَّمْتُ والِدَتـﻰ فـﻰ هذا الْموضوعِ... هـﻰ لاتَسْمَحُ...عجوزٌ... محتاجهٌ إلی الرِّعایةِ. خدایا مدتی است که مسلمان شده ام ولی دوستم را ندیده ام با مادرم در این باره صحبت کردم او اجازه نمی دهد و پیر است نیازمند پرستاری و مراقبت است ....
-
ترجمه درس اول
یکشنبه 15 بهمن 1391 02:19
متن درس اول ﴿…هَبْ لـﻰ حُکْماً وَ ألْحِقْنـﻰ بِالصَّالِحینَ﴾ یاربِّ قَوِّ عَلَی خدمتِکَ جَوارِحـﻰ! و ﭐشْدُدْعلی العَزیمةِ جَوانِحـﻰ! پروردگارا ، اعضای بیرونی بدن مرا برای خدمت به خودت قوی کن واعضای درونی بدن مرا برای برخورداری از عزمی راسخ ،استوار بدار (یاری کن) . فإلیکَ یا ربِّ نَصَبْتُ وَجهـﻰ. و إلیکَ یا ربِّ...
-
زبان میخی
جمعه 29 دی 1391 23:11
اسم خود را به انگلیسی وارد کنید سپس اسم خود را به خط میخی پارسی باستان ببینید. http://www.iranview.ir/pars.aspx اینم اسم من به زبان میخی.....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 دی 1391 21:06
-
ته خنده استااااااا..!
دوشنبه 11 دی 1391 14:53
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 دی 1391 01:04
-
ریاضیدان:پروفسور فاطمی
دوشنبه 4 دی 1391 22:40
مرحوم دکتر سید محمدتقی فاطمی را پدر علوم ریاضی نوین در ایران می دانند. وی در سال ۱۲۸۳ ها.ش در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه عازم فرانسه شد و پس از نگارش رساله تخصصی استعمال گروهها در هندسه و کسب درجه پروفسوری ریاضیات از دانشسرای عالی پاریس به میهن بازگشت. وی در دانشسرای عالی تهران به...
-
یک معمای ریاضی!
پنجشنبه 30 آذر 1391 01:50
در یک جنگ ۱۰۰ سرباز شرکت کردند و جراحاتی برداشتند. آمار جراحات به شرح زیراست : ۷۰ نفر دست راستشان را از دست دادند ۷۵ نفر دست چپشان را از دست دادند ۸۰ نفر پای راست ۸۵ نفر پای چپ از دست دادند . حد اقل تعداد افرادی که هر ۴ عضوشان را از دست دادن چندتاست؟
-
یک واکنش جالب
شنبه 25 آذر 1391 23:26
این واکنش بسیار شدید تولید کف هست برای خاموش کردن آتیش استفاده میشود مثل واکنش جوش شیرین یا بی کربنات سدیم با آلومینیوم سولفات که دقیقا با همین سرعت انجام میشود به خاطر تولید گاز ( گازکربنیک )
-
ماجرای دروازه بان: هدیه (2)
شنبه 25 آذر 1391 16:25
قسمت قبلی رو بخونید. اینم ادامش. هنوزم ادامه داره. وقتی به زمین برگشتم ، هنوز هیچ گلی نخورده بودیم. بازیکنان تیم حریف با سرعت لاکپشت راه می رفتند. لاکپشتی که شلوارش 8 شماره براش تنگ باشه. شاید باور نکنید، اما تو اون بازی من هر 5 دقیقه یکبار سر به سرویس بهداشتی میزدم. دفعه آخر که برگشتم عمو داد زد:" ممکنه تو...
-
ضرب المثل ژاپنی
دوشنبه 20 آذر 1391 00:58