سالهای پیش از دانشگاه : آن روزهای خوش ادامه مطلب ...
خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید ... ادامه مطلب ...
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار و دود محو میشم
با یکی 124 تا دوست مشترک دارم .
کار از اَدد مَدد گذشته !
باید بنده خدا رو ناهاری شامی چیزی دعوت کنم منزل !
خیلی آشناس مِث که :|
--------------------------------
ردم لو بره!
من شخصا به خودکشی اعتقاد ندارم، مگر اینکه پسوُ